رفقای خوب (به انگلیسی: Goodfellas) فیلمی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی در نوع داستانی-جنایی و محصول سال 1990 کمپانی آمریکایی برادران وارنر است. این فیلم مقام16 را در نظرسنجی وبگاه IMDB داراست. فیلم، براساس کتابی به نام Wiseguy (اصطلاح عامیانهای که به اعضای مافیا میگفتند.) نوشتهٔ نیکولاس پیلگی، گزارشگر جنایی نیویورک ساخته شده است. کتاب بر اساس زندگی واقعی هنری هیل، گانگستر سابق و خبر رسان اف بی آی نوشته شده است.
همچنین عنوان فیلم یعنی Goodfellas در واقع (در اصطلاح) به معنی «گانگستر ها» یا «مافیاییها» میباشد. کلمه Goodfella مانند Wiseguy برای اشاره عامیانه به اعضای مافیا یا گانگسترهای دیگر استفاده میشود. با این وجود این فیلم در ایران با عنوان «رفقای خوب» شناخته میشود.
داستان بر اساس زندگی واقعی و رویدادهای حقیقی هنری هیل، گنگستر مخوف سابق را روایت میکند. هنری از کودکی آرزو داشته یک گانگستر شود به طوری که گانگستر شدن را از رئیس جمهور آمریکا شدن بهتر میدانست. هنری جوان بعنوان صرفاً یک پیشخدمت و راننده برای سازمان جنایی نزدیک محلهشان در بروکلین به نام دارودستهٔ سیسرو، وارد گروه آنها شده و با کمک دو تن از دوستانش به نامهای جیمی ( رابرت دنیرو ) و تامی ( جو پشی ) به طور رسمی وارد گروه میشود. هنری یک بار به جهت فروختن سیگار دستگیر میشود ولی در دادگاه هیچ حرفی از خانوادهٔ جنایی سیسرو نمیزند. سیسرو نیز در این فاصله قاضی دادگاه را همدست خود کرده و هنری آزاد میشود. او که نزد همه محبوبیت پیدا کرده، در انجام یک دزدی از یک فرودگاه شرکت میکند. بعد از ازدواج هنری با دختری به نام کارن، در 11 جوئن سال 1970، او و تامی و جیمی یکی از رئیسهای گروه جنایی دیگری را به نام بتس، میکشند و آن را در اطراف یک جاده دفن میکنند.
هنری سپس به مواد مخدر معتاد میشود و بعد از رابطه با معشوقه تازهاش جنیس و چندین دعوا با کارن، برای پس گرفتن پولی از قماربازی که باخته همراه جیمی به فلوریدا اعزام میشود. اما فردی که آنها تهدید میکنند، خواهرش تایپیست اف بی آی از آب در میآید. هنری و جیمی به همراه پالی و برادر فرد قمارباز و تمام افراد دیگر سیسرو، دستگیر میشود و بعد از اینکه همگی از زندان آزاد میشوند نقشهای میریزند تا بزرگترین سرقت تاریخ آمریکا (معروف به دستبرد لوفتانزا) را بکنند. (هر چند خود هنری در این دزدی نقشی نداشته و هیچ صحنهای از خود این واقعیت تاریخی در فیلم نشان داده نمیشود.)
بعد از موفقیت دزدی بزرگ و کشتن کسانی که ردی از دزدی به جا گذاشتهاند یا در حین سرقت اشتباهاتی مرتکب شدند، هنری بدون مشورت با رئیسش پالی به کمک جیمی و تامی وارد کار مواد مخدر میشود و بعد از مدتی کار، تامی بعنوان سردستهٔ جدید گروه انتخاب میشود. اما در بعد از ظهر همان روز، توسط کسانی که به خاطر قتل بتس مامور شدهاند، انتقامشان را از تامی میگیرند و او را ترور میکنند.
در حالی که تمامی اعضای سیسرو ترسیدهاند و دیگر به هم اعتماد ندارند، هنری سر فروختن مواد مخدر، دستگیر میشود. دیگر کسی به او کمک نمیکند و بعد از ازادی موقتش، همه از جمله جیمی، قصد کشتن او و زنش را میکنند. وقتی او از پالی کمک میخواهد پالی هم به او پشت میکند. در چنین شرایطی هنری دست به دامان پلیس میشود و تمام افراد سیسرو، تمام کارهایی را که کردند و افرادی را که کشتند را لو میدهد و قاضی هم او را از حکم اعدام میبخشد و به نقطهای دور تبعید میکند. این گونه است که هنری کسانی که خود را دوست او معرفی میکردند و در آخر قصد جان او را داشتند را برای این که، به جز تمام آن آزادیهای گذشته، فقط بخواهد زنده بماند آنها را به پلیس میفروشد ولی خود بقیه زندگیش را مثل یک شهروند معمولی میگذراند.
لطفا قبل از دانلود هر گونه محتوایی اعم از (فیلم , سریال , انیمیشن و …) به رده ی سنی تعریف شده توجه نمایید !!!